۱۳۹۱ آذر ۳۰, پنجشنبه

اگر چراغ نزنی، من هم آوار خواهم شد!


خیلی ها در مواجه با کودکان زیر آوار مرده، به راحتی اشک می ریزند. و به همان راحتی در مواجه با انسان بالغی که از آنها کمک می خواهد، خمیازه می کشند!
این نشان این نیست که او براستی انسان ظالم یا مزوری است. بلکه نشان این است که در چنین لحظه ای او احساس می کند شما قصد دارید به واسطه بلوغ خود، آوار را از خود برداشته و روی ذهن او خالی کنید. 
در چنین لحظه ای است که فرق بلوغ شما و عدم تکامل شعور در آجر باید خود را نشان بدهد. آجر طوری روی قربانی می چسبد که مجبور خواهید شد جسد کودک را به زور و زحمت از زیر آن بیرون بکشید.
چون آجر هیچ درکی از وضعیت مرگ آوری که در آن ایفای نقش می کند ندارد. بنابراین شما باید در چنین لحظاتی به سرعت خودتان را از گفتگو بیرون بکشید. شما در نقطه ای قرار گرفته اید که با استمرار رابطه، باعث خفگی طرف دیگر گفتگو خواهید شد. 
روابط عاشقانه در قالب زندگی زناشویی، زمانی به سمت ابتذال متمایل می شوند که طرفین در زندگی هم، به آوار تبدیل می شوند. با اصرار بر ادامه چنین رابطه ای، دو طرف به آجرهای فاقد بلوغ و شعور بدل می شوند. بنابراین دستگاه قضائی باید بمثابه لودر و جرثقیل وارد عمل شود تا هر دو آنها را نجات بدهد. در روابط بیرون از ازدواج تنها مزیت کوچک این است که ساز و کارهای قضایی برای این کار نیاز نیست. در اینجا با قربانی شدن مفهوم " تعهد " به قیمت فرار از " قرار اجتماعی "، فرایند فروپاشی تسریع می شود ولی در اصل ماجرا تغییری حاصل نمی شود.
اما یک نکته ظریف دیگر هم هست! اینکه به مرور حس خواهید کرد برخلاف میل خودتان و قلبتان، در حال تبدیل شدن به آوار هستید، فرایند جان دادن و خفه شدنتان آغاز می شود. به همین دلیل است که شاعر در لحظه ای به غایت بحرانی خطاب به معشوق پیشین می گوید:
تو هم با من نبودی / ای آوار / ای سیل مصیبت بار
اما باز هم نکته!
تمام آنچه آمد، در زمانی تا این حد به شعور شما برمی گردد که در یک رابطه واقعی با یک شخصیت حقیقی قرار دارید. ابزاری مانند فیس بوک، از ساز و کارهایی تبعیت می کنند که این آگاهی کاذب را به شما القا می کنند که می توانید به سرعت دامنه ی روابط خود بگسترانید. یعنی شما دچار این وهم خواهید شد که می توانید با تکثیر خود بین چراغهای سبز متعدد ( چت همزمان با افراد متعدد ) وزن آوار خود را بین سطوح متعدد تقسیم کنید و همزمان همراهی افراد پرشماری را به دست آورید. 
این مکانیزم برخلاف جاذبه ظاهری خود دچار این عیب است که شما مطلقا درک مقرون حقیقتی از وضعیت دوست نامرئی تان ندارید. در واقع او ممکن است در همان حالی که با ارسال نشانک قلب،  اطمینان شما را نسبت به عشق خود جلب کند، در حال خندیدن به پوز شما باشد. در حالی که خمیازه می کشد برای شما بنویسد از گفتگو با شما سرشار است. 
این در حالی است که شما با افزودن به دامنه ی دوستان فیس بوکی خود و با هر بار آنلاین شدن و نیز مشاهده چراغهای سبز پرشمار از اینکه این همه سوژه مستقل برای طرف خطاب قرار دادن دارید، خرسند می شوید. در این فرایند است که شما دچار آگاهی کاذبی عمیقی می شوید و نسبت به اینکه " چراغهای رابطه " همچنان تاریک اند، غفلت می کنید.
در تحلیل نهایی باید گفت نه تنها آوار مرارتهای تنهایی شما به اشتراک گذاشته نشده یا کسی به واقع نسبت به شرایط شما لایکی را اضافه نکرده است، بلکه شما از تل انبار شدن ارزش افزوده ی آوار غفلت کرده اید. 
...........................
شما تنها زمانی می توانید مانند من این همه پارادوکس را حول یک مفهوم  مبهم مفصل بندی کنید، و در این خیال باشید که گزاره رهایی بخشی خواهید یافت، که احساس کنید تنها چراغهای باقیمانده ی پیش رویتان چشمکزن شده اند. این یعنی فرایند آوار شدن من مدتهاست آغاز شده و من از چراغهای زیادی رودوست خورده ام!
من به دنبال راهی هستم ... 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر